آرزوی مرگ کردم مرگ هم شادم نکرد ، در قفس ماندم معشوق آزاد نکردم .
میان دو دست تمنای من روییدی ، در من تراویدی ، آهنگ تاریک اندامت را شنیدم ، نه صدایم نه روشنی ، طنین تنهایی تو هستم ، طنین تاریکی تو .
خدایم ای خدایم ای خدایم ، صدایت میکنم بشنو صدایم ، صدای خسته و تنهاترینم ، که زیر موج نامهربانان شکستم .
ای کاش امتداد لحظه ها تکرار همیشه با تو بودن بود ، تقدیم به تو که نمی دانم در خاطرت می مانم یا برایت خاطره می شوم .
نظرات شما عزیزان: